چرا تنهایی سخت است

چرا تنهایی سخت است؟ (+ 7 راه تسکین آن)

من یه درونگرام و وصله ناجور بیشتر جمع‌هایی که در اون قرار می‌گیرم. خواهر و برادری که حدودا همسن خودم باشه ندارم؛ هیچوقت دوستای زیادی نداشتم؛ زیاد اهل کمک گرفتن از بقیه نیستم و معمولا خودم همه‌چیز رو جلو می‌برم. هرچی سنم رفت بالاتر، این شرایط پررنگ‌تر شد و من (همین‌طور که تنهایی و قلق‌هاشو یاد می‌گرفتم)، رسما به این حالت علاقه‌مند شدم.

اینها رو نوشتم تا بگم تنهایی نه برای من جدیده، نه ناشناخته و نه ترسناک. و منظورم واقعا تنها بودن هست ها! (دقت کنیم که تنها بودن با حس تنهایی فرق داره) تنها خرید رفتن و فیلم دیدن و اسنک خوردن تو کافه و این داستانا دیگه شوخی حساب میشه.

اما این موضوع هیچوقت باعث نشده که نخوام تنهایی رو بیشتر بشناسم و راجع بهش بدونم. چون اولا تنهایی به مرور زمان ممکنه سر و شکل‌اش عوض بشه؛ دوما خود من هم همیشه در حال تغییر و تحولم. از اونجایی که قدم اول مقابله با هر چالشی شناخت دقیق اونه، امروز می‌خوام ببینم که اصلا چرا تنهایی سخت است.

چرا تنهایی سخت است؟

بیاید با هم روراست باشیم، تنهایی و حتی تصور اون برای بسیاری از آدم‌ها واقعا ترسناکه. این ترس شاید از این ناشی میشه که تنهایی به افراد احساس کسالت (یه جورایی حوصله‌سررفتگی) و انزوا میده، و اونها رو مجبور می‌کنه که با افکارشون تنها باشند. مثل اینکه شرایط واقعا بغرنجه، چون طبق یه تحقیق در مجله خارجی Science، مردم ترجیح میدن به خودشون شوک الکتریکی بدن تا اینکه ربع ساعت ناقابل با افکارشون خلوت کنند!

مشخص نیست آیا این افراد دقیقا متوجه هستند تنها بودن (being alone) و احساس تنهایی (feeling lonely) دو تا مفهوم کاملا متفاوت هستند یا نه. تشخیص اونها از هم خیلی ساده هست: تنها بودن یه حالت فیزیکیه. یعنی وقتی تنها هستیم، فقط با مردم نیستیم و کسی دور و برمون نیست. اما تنهایی احساسیه که معمولا منفی و دردناک تجربه میشه.

ما حتی میتونیم کلا کاری به اینکه چرا تنهایی سخت است یا نه هم نداشته باشیم؛ چون میشه هم تنها و شاد بود، هم تنها و تنها! خود ما می‌تونیم شکل و حال‌وهوای تنها بودن‌مون رو تغییر بدیم. خیلی از افرادی که با احساس تنهایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، می‌تونن ریشه‌های جدی‌ای رو برای این حالت متصور بشن، از جمله مرگ و از دست دادن عزیزان، فقدان عزت نفس، احساس ناامنی و …

مشخصا افرادی که زندگی سالم و متعادلی دارند، تقریبا هیچوقت این سوال براشون پیش نمیاد که چرا تنهایی سخت است؛ چون اصولا برای دوری و حتی روبه‌رو شدن با این تجربه منفی مجهزتر هستند؛ از اعتماد به نفس‌های بالا گرفته تا عضویت در گروه‌هایی که به شدت به اونها ارزش و توجه میده.

خیلی از ماها به این باور رسیدیم که تنهایی بخشی از وجود انسانه؛ و همه‌مون (حداقل گاهی) احساس تنهایی می‌کنیم. اما برای بعضی‌ها، تنهایی به یه چیز مزمن و بیمارگونه تبدیل میشه که مدام خودش رو تقویت می‌کنه، و فرد رو واقعا به دردسر میندازه. افراد سالم و انعطاف‌پذیر دنبال راه‌هایی برای رفع تنهایی (وقتی آزارشون میده) هستند، اما یه دسته هم در اون غرق میشن.

گاهی هم باور ما درباره تنهایی کاملا از دنیای بیرون به ما دیکته شده. یه نگاه به کتاب‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها و … بندازید. هیچکس به تنهایی اعتبار نمیده و اصلا به اون به چشم یه انتخاب نگاه نمی‌کنه (مخصوصا بعد از دوران قرنطینه و داستان‌هاش). تنهایی همیشه یه چیز تاسف‌آور، افسرده‌کننده، شرم‌آور و حتی رقت‌انگیز به تصویر کشیده شده و باعث میشه به طور خودکار از خودمون بپرسیم چرا تنهایی سخته؟ چطور اون رو از بین ببریم؟ و …   

 

چرا تنهایی سخت است؟ تاثیر تیپ شخصیتی بر تنهایی

به نظرتون همه افراد به اندازه هم می‌پرسند چرا تنهایی سخت است؟ صرف نظر از اینکه درباره تیپ‌های شخصیتی چی فکر می‌کنیم و چقدر بهشون باور داریم، به نظر میرسه تیپ شخصیتی نقش مهمی در میزان اذیت شدن از تنهایی ایفا می‌کنه. مثلا انواع افراد درونگرا (که تعاملات اجتماعی باعث میشه انرژی‌شون رو از دست بدن) ممکنه بیشتر از افراد برونگرا (که از همراهی با دیگران انرژی می‌گیرند) از زمان تنهایی‌شون لذت ببرند.

اگر برونگرا هستید، از بودن کنار دیگران لذت می‌برید و به نحوی انگار مجبورید که اینکار رو انجام بدید! شما از نظر ژنتیکی اینجور تنظیم شدید! اما اگر برونگرا باشید و تک بیفتید، اگر از نظر روانی سالم باشید، از هر منابعی که دارید استفاده خواهید کرد تا در جمع قرار بگیرید.

اگر هم درونگرا هستید و دوست دارید تنها باشید، این هم از نظر روانی کاملا سالمه و فکر نکنید که مشکلی دارید. شما ممکنه در تنهایی سرشار ار اعتماد به نفس و آرامش باشید، و در جمع‌های شلوغ احساس کنید عصبی هستید. با این وجود شما هم دوستان و عزیزانی دارید؛ افرادی که منابعی هستند که باعث میشن در تنهایی حس خوبی داشته باشید و نپرسید چرا تنهایی سخت است.

علت سخت بودن تنهایی

چرا تنهایی سخت است؟ راهکارهای مقابله

در هر حالت، چه درونگرا چه برونگرا و حتی میانگرا، همه انسان‌ها احساس تنهایی رو تجربه می‎کنند. اما خیلی از افراد صرفا وقتی که از نظر فیزیکی تنها هستند، حس تنهایی دارند. اما لازم نیست اینطور باشه. برای اینکه بتونید با تنهایی بهتر کنار بیاید و حتی دوستش داشته باشید، این 7 تا راه رو امتحان کنید:

 

به ریشه‌های این حس فکر کنید

وقت بذارید و از خودتون بپرسید: این حس ناراحت‌کننده تنهایی برای شما از کجا میاد؟ آیا این احساس واقعی تنهاییه یا یه چیز دیگه؟

اگر جواب‌تون مورد اوله، معنی اون رو برای خودتون پیدا کنید و توجه داشته باشید که چنین برداشتی از تنهایی معمولا به یه تجربه ناخوشایند در گذشته برمی‌گرده. برای درک واقعی چیزی که تنها بودن رو اینقدر دردناک می‌کنه، باید بدونیم که این از یه موضوع ریشه‌ای‌تر ناشی میشه. توصیه می‌کنم از روبه‌رو شدن باهاش نترسید؛ هرچقدر هم که انجام اینکار ناراحت‌کننده باشه.

 

جاست دو ایت!

در هر موقعیت ناخوشایند، گاهی باید افکار و تردیدهای منفی رو پشت سر بگذارید و فقط دست به کار بشید. تنها بودن هم همینطوره. در بیشتر موارد، نتیجه خیلی مثبت‌‎تر چیزیه که تصور می‌کنید.

این مثل پریدن توی آب در هوای سرد می‌مونه. همه می‌دونیم که وقتی توی آب بپرید، به زودی سرد بودن آب براتون عادی میشه و می‌تونید خوش بگذرونید. به همین ترتیب در موقعیت‌های ناخوشایند هم باید به خودتون یادآوری کنید اون شوکی که با تمام قدرت دارید ازش فاصله می‎گیرید گذرا هست، و به زودی اوضاع تحت کنترل خواهد بود.

همه اینها برمی‌گرده به “تحریف‌های شناختی“؛ همون چیزایی که بهمون میگه فلان رنج ارزش گنج‌اش رو نداره. اما ما باید برعکس‌اش رو به خودمون بگیم.

 

سرگرمی‌های تازه پیدا کنید

می‌دونید مشکل واقعی خیلی از افرادی که می‌پرسند چرا تنهایی سخت است، چیه؟ اونها فقط حوصله‌شون سر میره. خیلی از این افراد می‌تونند به راحتی بقیه رو سرگرم کنند، اما نمی‌دونند تو تنهایی چکار بکنن.

برای رفع این مشکل، این افراد باید عادت‌ها و سرگرمی‌های جدیدی رو پیدا کنند که توجه‌شون رو جلب می‌کنه،  خلاقیت‌شون رو تحریک می‌کنه و تخیل‌شون رو غلغلک میده. شاید خیلی سریع نشه چنین سرگرمی‌هایی رو پیدا کرد، اما بالاخره قدم اول رو باید برداشت.

 

روابطتان را عمیق‌تر کنید

شاید عجیب به نظر بیاد، ولی استحکام روابط ما می‌تونه میزان احساس امنیت‌مون برای تنها زمان گذروندن رو نشون بده. نداشتن ارتباط عمیق ممکنه باعث بشه حس کنید کمتر شنیده میشید، درک میشید، بهتون ارزش داده میشه یا احساس امنیت می‌کنید؛ چون در صورت نیاز کسی رو دارید که باهاش تماس بگیرید.

عمیق‌تر کردن روابط و ریسک کردن باعث میشه کمتر به این فکر کنید که چرا تنهایی سخت است. دونستن اینکه افرادی هستند که شما رو دوست دارند و می‌تونید با اونها تماس بگیرید، به دو روش بهتون کمک میکنه: یا واقعا با اونها تماس می‎گیرید، یا فقط می‌دونید که می‌تونید باهاشون تماس بگیرید و این باعث میشه احساس بهتری داشته باشید.

این باعث می‌شه کمتر در دنیای خودتون احساس تنهایی کنید، حتی بدون اینکه لازم باشه واقعا باهاشون تماس بگیرید. چون می‌دونید که اونها “هستند”.

 

بزنید بیرون!

بعضی وقتا به جای اینکه توی خونه بشینید، از خودتون بپرسید چرا تنهایی سخت است و حال خودتون رو بگیرید، می‌تونید سریع حال و هواتون رو عوض کنید.  

اگه وقتی تو خونه تنها هستید احساس جنون می‌کنید، تغییر مکان مشکل رو حل می‌کنه. مثلا برید پیاده‌روی توی پارک، از آثار تاریخی بازدید کنید، برید یه نمایشگاه هنری و … اگه بتونید کاری رو انجام بدید که تا حالا امتحان نکردید عالی میشه.

همین که از نظر فیزیکی از منطقه امن‌تون خارج بشید، باعث میشه زمان سریع‌تر بگذره و حتی ممکنه متوجه بشید که چقدر داره بهتون خوش می‌گذره.

 

به دوران کودکی‌تان فکر کنید

یکی از مولفه‌های مهم مشکل نداشتن با تنهایی، توانایی اینه که بتونید خودتون رو آروم کنید. بیشتر کسایی که می‌تونند اینکار رو انجام بدن، دوران کودکی سالمی داشتند؛ با والدینی که نیازهای اونها را بدون قیدوشرط و به موقع برآورده کردند.

افرادی که این موهبت رو نداشتند (که در اصل از حقوق ابتدایی کودک هست)، ممکنه نتونند به راحتی اینکار رو انجام بدن، چون این مهارتی نیست که بعد از نوجوانی بشه راحت اون رو یاد گرفت.

اگر دنیای اطراف به نظرتون قابل اعتماد بیاد، دنیا رو به عنوان جایی امن تجربه می‌کنید. اما اگر تجربه‌ای از دوران کودکی داشته باشید که والدین‌تون نتونسته باشند یا نتونند نیازهای روحی و روانی شما رو برآورده کنند، در دنیای خود احساس امنیت نمی‌کنید.

و به این ترتیب، در دنیای بزرگسالی، باید تلاش کنید افراد بیشتری رو به دنیای خودتون بیارید تا این احساس رو تسکین بدید.

 

کمک بگیرید

اگر همچنان مطمئن نیستید که چرا تنهایی سخت است، و حس می‌کنید تنها نیستید و شدیدا احساس تنهایی می‌کنید، از بقیه (به ویژه متخصص‌ها) کمک بخواهید.

تراپی یکی از بهترین راه‌ها برای مقابله با تنهایی مزمن هسا که می‌تونه فرد رو رسما فلج کنه و هیچوقت هم از بین نره. از طرف دیگه، صحبت کردن درباره بخش‌هایی از زندگی که این احساسات را ایجاد می‌کنه، برای کشف مزایای ذهنی تنهایی حیاتیه.

 

اگه مایل‌اید از سایت و ادامه فعالیت‌اش حمایت کنید، می‌تونید از طریق «حامی باش» اقدام کنید

نوشته شده توسط
دیدگاه‌ها

4 پاسخ

  1. سلام
    من یه درونگرا هستم
    و مشکل عجیبی تجربه میکنم
    تو جمع نمیتونم مثل بقیه افراد پر حرف باشم اما دوست دارم با یک نفر ترجیحا جنس مخالف بشینم و ساعت ها حرف بزنم افراد زیادی برای اینکار انتخاب کردم ولی هیچکدوم اونی که فکر میکردم نبودند بقیه دوستان رو میبینم که درگیر روابط هستند و حسرت میخورم که شاید به خاطر تایپ شخصیتی من باشد ، این تردید باعث شده تا کل روز سرکوفت بزنم به خودم

    1. سلام دوست عزیز،

      فکر نمی کنم تایپ شخصیتی ما مانع اصلی در برابر برقراری ارتباط های باکیفیت با دیگران باشه. شاید علت این چالش مسائل دیگه ای باشه.
      با خودت مهربان تر باش 🙂

  2. سلام
    من امین هستم و 25 ساله که درونگرام D:
    به شخصه تنهایی رو انتخاب کردم چون از روابط و احساسات بدم میاد. نمیتونم و نمیخوام با کسی ارتباط بگیرم و دلیلش هم اینه که از آدمای اطرافم بیش از حد ضربه خوردم. به نظر من تنهایی سخت نیست. وقتی تنهایی رو انتخاب کنی دیگه نیازی نداری راجب خیلی چیزا اورتینک کنی. دیگه نیاز نیست راجب شخص دیگه نگران باشی.
    وقتی تنهایی رو انتخاب میکنی میدونی که دیگه شخص دیگه قرار نیس وارد زندگیت شه میتونی جلوی درامای الکی رو بگیری و روی خودت و کارت انرژی بذاری.
    وقتی میدونی قراره تنها بمیری دیگه نگران این نیستی که فلانی بعد من چی میشه و میخواد چیکار کنه.

    من به تازگی لغزش کردم و از کلبه تنهایی خودم اومدم بیرون. مثل سگ از این تصمیمم پشیمونم. ولییی درس گرفتم.
    توصیه من به همه دوستان اینه که تنهایی رو انتخاب کنید چونکه هیچ ادمی ارزش نداره براش سرمایه گذاری کنید. همه رفتنین و فقط خودتی که برای خودت میمونی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین نوشته‌ها