درونگرایی چیست؟ درونگرا کیست؟ اینا دو تا سوال اصلیای هستن که تو این مطلب بهش میپردازیم. این مقاله در واقع شیرجه اصلی ماست در دنیای ساکت و (به ظاهر) آروم درونگرایی.
اگه هرسوال دیگهای درباره درونگرایی دارید، مثلا اینکه علائم درونگرایی چیه؟ چه فایدهای داره؟ درونگراها صرفا خجالتیهایی هستند که برندسازی شخصی قویتری دارند؟ و هرسوال دیگهای درباره این افراد، اینجا نقطه استارت خوبیه.
خب، بریم ببینیم واقعا درونگرایی چیه و درونگرا کیه.
درونگرایی چیست؟ درونگرا کیست؟
یک خبر نه چندان خوب دارم: درباره تعریف درونگرایی هرکسی یه چیزی میگه! (تقریبا مثل هر موضوع دیگهای تو دنیا که چندان علمی و قابل اندازهگیری نیست). اینا معروفترینهاشه:
دیکشنری کمبریج درونگرایی یا Introvertism رو اینطور تعریف کرده:
“کسی که خجالتی (؟) و ساکت است، و بیشتر ترجیح میدهد وقت خود را تنها بگذراند تا اینکه با دیگران باشد (این منطقیتره)”
و دیکشنری وبستر اینطور:
“درونگرا (Introvert) فردی است که شخصیت او با ویژگی درونگرایی مشخص میشود. او فردی معمولا تودار یا آرام است که تمایل به خویشنگری دارد، و از گذراندن وقت در تنهایی لذت میبرد.”
این دیکشنری این نکته رو هم به تعریفش اضافه میکنه (این نکته رو تو ذهن داشته باشید، بعدا باهاش کار داریم):
“افراد درونگرا با گروههای کوچک راحتتر تعامل میکنند تا گروههای بزرگ (مانند مهمانیها). روانشناس سی جی یونگ برای اولین بار اصطلاحات درونگرا، درونگرایی، برونگرا و برونگرایی را در اوایل دهه 1900 معرفی کرد تا تیپهای شخصیتی را که انرژی فرد را بر دنیای درونی یا بیرونی متمرکز میکند، توصیف کند.
اصطلاحات درونگرا و برونگرا از آن زمان بهطور گستردهای رواج یافته است. درونگرا اغلب به معنی یک فرد آرام و خجالتی استفاده میشود.”
از اونطرف، سایتای روانشناسی در پاسخ به درونگرایی چیست و درونگرا کیست همچین چیزایی میگن:
“درونگرا کسی است که محیطهای آرام و کمتحریک را ترجیح میدهد. افراد درونگرا بعد از معاشرت احساس خستگی میکنند و با گذراندن وقت در تنهایی انرژی خود را بازیابی میکنند. این عمدتا به این دلیل است که مغز درونگراها متفاوت از مغز برونگراها به دوپامین واکنش نشان میدهد. به عبارت دیگر، اگر درونگرا هستید، احتمالا چنین متولد شدهاید.”
اینطور که به نظر میرسه، یکسری اعتقاد دارند که این یه مسئله زیستی هست، که جدا جالبه. بعضی سایتها هم خودشون رو راحت کردند و میگن درونگرایی متضاد برونگراییه. برونگراها چطوریانن؟ درونگراها همون شکلی نیستن!
و اما سومین رویکرد در پاسخ به درونگرایی چیست و درونگرا کیست، که خودم به عنوان یه آدم درونگرا نسبتا تازه باهاش مواجه شدم و منو به فکر فرو برده: این دیدگاه که اصولا علمیتره، معتقده که اصلا این بند و بساط “درونگرایی” و “برونگرایی” کلاه بزرگیه که روانشناسی و خصوصل آقای سی جی یونگ و سایر همکارانش سر ما گذاشتن.
این دیدگاه این کلمات و تعریفات رو صرفا یه برچسب میدونه، و معتقده همه افراد هم درونگرا هستن و هم برونگرا. مثلا میگه: “اگه خیلی خوب نمیتونید با دیگران ارتباط برقرار کنید، ممکنه به خاطر اضطرابهای ناخودآگاهتون باشه، نه اینکه شما درونگرایید.”
یه درونگرا درباره این تعریفها چه حسی داره؟
شخصا گارد خاصی در برابر دیدگاه آخر ندارم؛ حتی با وجودی که همه عمر اینطوری بودم و یکمرتبه به این نتیجه نرسیدم که درونگرا هستم یا باید باشم، انگار که اینطور متولد شدم. معمولا 90 درصد مواقع سکوت و اینکه سرم تو کار خودمه بقیه رو عصبی کرده، اما مواردی هم بوده که باید با خشونت ساکتم میکردند!
اما روی هم رفته، مشکلی با اینکه بهم بگن درونگرا یه اینکه خودم رو به عنوان یه درونگرا معرفی کنم ندارم؛ هرچند که از نظر دیدگاه علمی آخر، من با اینکار فقط دارم به خودم یه برچسب غیر واقعی میزنم.
اما از اونجا که این برچسب میتونه ایده خوبی از شخصیت من به بقیه بده (و مثلا باعث نشه سکوتم رو با خجالتی بودن، غرور و همچین چیزایی اشتباه بگیرن)، تا حدودی ازش استقبال هم میکنم.
مطلب رو که تا آخر خوندید، حتما نظرتون رو به عنوان یه آدم درونگرا یا غیردرونگرا بهم بگید. به نظرتون کدوم یک از این تعریفها منطقیتره و با کدوم بیشتر ارتباط برقرار میکنید؟
درونگرایی یعنی چی؟ شیرجهای عمیقتر برای پیدا کردن پاسخ
خب یکم از این تعریفای خشک فاصله بگیریم و بیشتر وارد دنیای واقعی بشیم. به این سوالها فکر کنید:
- همیشه احساس کرد که ید با دیگران فرق دارید؟
- از گذراندن وقت در تنهایی لذت میبرید و ازش انرژی میگیرید؟
- احساس میکنید که مثل خیلی افراد علاقه خاصی به صحبت کردن ندارید (به و چیزی که ممکنه از این رفتاتون برداشت بشه، اهمیت نمیدید؟)
- حضور در جمعهای شلوغ از یه جایی به بعد براتون خستهکننده میشه؟
اگر بله، احتمالا شما هم یه درونگرا هستید. درونگرا بودن کاملا طبیعیه، برخلاف چیزی که تا چندوقت پیش اعلام میشد (الان اوضاع بهتره شده). درونگراها نه مجرم هستند و نه حتی بیمار. حتی اگر خودتون درونگرا نیستید، حتما یه آدم با این ویژگیها رو بین همکارها، دوست و آشنا، فامیل و … دیدید.
به تازگی یه انقلاب در این زمینه راه افتاده. دنیای برونگرای امروزی بیشتر از هروقت دیگه داره سعی میکنه این افراد رو بشناسه، و اصطلاحا اونها رو یاد بگیره. برای اینکه درک کنیم که درونگرایی چیست و درونگرا کیست، یه نکته رو حتما باید بدونیم: “درونگرایی طیف دارد“
بیشتر مردم صرفا درونگرا یا برونگرا نیستند. آنها جایی در این طیف قرار میگیرن که یه سرش درونگرایی، و سر دیگهاش برونگراییه، با ویژگیهای از هر دوی اونها. و خب بعضی از ویژگیها ممکنه قویتر باشند، به همین دلیل افراد ممکنه خودشون رو درونگرا یا برونگرا معرفی کنن.
درونگرا کیست؟
رایجترین تعریف که بالاتر هم بهش اشاره کردم اینه: درونگرا کسی هست که انرژیاش با معاشرت تحلیل میره، و با تنهایی دوباره شارژ میشه. اما درونگرایی انقدرها هم ساده نیست.
همه ما وقتی به دنیا میایم، خلق و خوی خودمون رو داریم. راهی که باهاش انرژی میگیریم و ترجیح میدیم با دنیا تعامل داشته باشیم. درونگرایی و برونگرایی از برخی جهات مثل مزاج هستند، و تا حد زیادی توسط ژنها تعیین میشوند. البته تاثیر تجربیات زندگی رو هم نباید فراموش کرد.
اگر روش آرام و متفکرانه ما درونگراها از طرف پدر و مادر، معلم و دیگران تشویق شده باشه، احتمالا با اعتمادبنفس و با حفظ همین ویژگی به زندگیمون ادامه دادیم. اما اگه (مثل خیلی از درونگراها) مسخره و تحقیر شده باشیم یا بهمون زور گفته باشن، ممکنه دچار اضطراب اجتماعی بشیم یا حس کنیم باید وانمود کنیم کسی هستیم که در واقع نیستیم!
همه افراد درونگرا مثل هم نیستند. بعضی از اونا لازم دارن مدت کوتاهی تنها باشن تا دوباره شارژ بشن و با بقیه تعامل کنن. اما بعضیها هم مثل باتریهای چندساله لپتاپها سریع تخلیه میشن و ترجیح میدن بیشتر تنها بمونن.
چیزی که این وسط برای همه درونگراها ممکنه اتفاق بیفته، خماری درونگراییه. اینکه اونها بیشتر از حد کنترلشون با بقیه تعامل داشته باشن و اصطلاحا کاملا خالی کنند. این میتونه باعث احساس خستگی، عدم تمرکز یا حتی عصبی بودن بشه. انگار که مغز تمام انرژیاش رو به کار گرفته و دیگه چیزی نمونده.
نتیجه اینه که اکثر افراد درونگرا ویژگیهای خاصی دارند. مثلا:
- ما ترجیح میدیم بیشتر شبها در خونه بمونیم، تا اینکه مدام به مهمونیهای مختلف بریم.
- ما از فعالیتهای آرام و انفرادی مثل خوندن، نوشتن، بازی، باغبانی یا نقاشی لذت میبریم (چندتا مورد هم من اضافه کنم: گوش دادن به موسیقی، ساز زدن و تماشای فیلم و سریال).
- ما معمولا دروهمی با چندتا رفیق صمیمی رو به پارتیهای آنچنانی ترجیح میدیم.
- ما بهترین عملکردمون رو وقتی داریم که کاری رو به تنهایی انجام بدیم.
- خیلی از ما از صحبتهای سطحی و تعاملات غیرضروری اجتماعی اجتناب میکنیم.
و همچین چیزایی.
اگر جزو این دسته هستید، یادتون نره که لازم نیست خودتون رو عوض کنید. زیاد مهم نیست چه اتفاقی میافته، شخصیت شما بخش فوق العادهای از هویت شما رو تشکیل میده. منتظر خوندن نظراتتون هستم.
اگر مایلاید از سایت و ادامه فعالیتاش حمایت کنید، میتونید از طریق «حامی باش» اقدام کنید.
31 پاسخ
من خیلی دوست دارم تنها باشم، حتی مامانم که میخاد بره بیرون خیلی سعی میکنم ک باهاش نرم بیرون خیلی بهم لذت میده، اصلا از جمعیت خوشم نمیاد، حتی یه مدتیه ک همش هندزفری تو گوشمه و اصلا دوس ندارم صحبت کنم، تازه سعی میکنم بیشتر احساساتمو به انگلیسی تو دفترم بنویسم ک حتی مامانم نفهمه چی مینویسم… ولی خب مامانم عجیب نگام میکنه وقتی بهش میگم تنهایی بهم لذت میده، بیشتر اوقاتم بزور منو از اتاقم میاره بیرون، من خیلی تنهاییو دوست دارم، خیلی شدید، وقتی میرم بیرون و یا حتی مسافرت اذیت میشم، اصلا بهم خوش نمیگذره، ترجیح میدم حتی بخوام برم بیرون تنها برم….
حتی از اینکه اینارو نوشتم بدم میاد و پشیمون شدم😂ولی خب میخام بگم چیز عادیه و سعی کنید خودتونو عجیب غریب نبینید و کاری ک دوست دارید رو انجام بدید، خودتون مهم ترین تا بدلتون
سلام Lixi عزیز؛
ممنون که برخلاف ندای درون ات نظر خودت رو باهامون در میون گذاشتی :))
سلام من دوباره همون ناشناس هستم که کامنت گذاشتم برای سوال وحشتناک اتفاقا باید یه موضوعی رو بهتون بگم من از وقتی که خیلی کوچیک بودم عاشق کار هایی مثل نقاشی،و کاردستی و ماکت سازی و خیاطی و اینجور کار ها بودم و وقتی که تازه به کلاس اول رفته بودم با بغل دستیم که اولین دوستم بود خیلی حرف میزدیم و صمیمی بودیم و یکهو معلم به خاطر همین کار من رو تا آخر ساعت سر پا نگه داشت و سرپا درس خوندم و اینکه درست همون سال به بچه های مدرسه پیشنهاد دوستی میدادم اما اونا میگفتن نه و اینکه کلا ساکت هم بودم همینطوری و اینکه الان که نوجوان هستم بسیار اهنگ گوش میدم همراه با نقاشی کشیدن و درس هام هم خوب هست تو مدرسه و حتی داستان نویسی رو هم درست دارم و معمولا آدم فکری هستم و پیشروی و آغاز گر ارتباط نیستم اما تو ادامه دادنش خوب هستم و بستگی داره فرد مقابلم چطور آدمی باشه تا باهاش صمیمی بشم مثلا اگه کمی حرف زدم و من رو درک کرد محتاط بودن رو کمی کنار میذارم و کمی ابراز گر میشم و اینکه در حالت عادی هم زیاد ابراز نمیکنم،و اینکه تست روانشناسی mbti رو هم دادم و برای من یکبارintp و بار دیگر intj افتاد،و اینکه بیشتر با خانواده ام صمیمی تر هستم البته تو اعضای خونواده وقتی مهمونی میریم اصلا حرف نمیزنم و بیشتر سرم تو کار یا گوشی و آهنگ خودمه و اینکه وقتی از مدرسه برمیگردم میشینم روی صندلی و آهنگ و نقاشی میکشم و واقعا انگار که شارژ میشم،اصلا تو کل روز منتظر این لحظه هستم و واقعا بهم آرامش میده و اینکه تو مدرسه هم الان فقط یه دوست صمیمی دارم و البته یکی،دوتا از اونها هم فقط دوستان عادی هستن،و اینکه اما مامانم همیشه بهم میگه تو چرا ارتباطات رو شروع نمیکنی و از اینجور چیز ها و تو جمع زیاد نمیتونم با دوستام که کم هستن زیاد ارتباط بگیرم بیشتر تو خلوت اگه باهاشون صحبت کنم آرامش دارم و حتی اونا هم بعضی وقتا میگن تو چقدر درونگرا هستی و البته اونی که باهاش صمیمی شدم هم رونگرا هست و به خوبی حس و حال هم رو درک میکنیم،اما به نظر مادرم درونگرایی یعنی ضعف و اختلال البته نمیدونم چون من ارتباطات رو شروع نمیکنم این حرف رو میزنه،به نظرتون ایا من درونگرا هستم با همه این توصیفات؟
و اتفاقا این دیدگاه علمی که گفتین هم مامانم بهش معتقد تره و به خاطر همین میگه درونگرایی ضعف هست
مامان عزیز باید آپدیت کنن اطلاعات خودشون رو…
دوست عزیزم 🙂
درونگرایی ایراد نیستش که!!!
ایراد افسردگی هستش که هم برونگرا ها و هم درونگرا ها میتونن دچارش بشن و اونو باید درست کرد!
منی که برونگرا هستم، همیشه دوست میداشتم درونگرا باشم تا بتونم به اون آرامشی که تنهایی به درونگرا ها میده برسم…
ولی اینکه اهل نقاشی و کاردستی و داستان نویسی و آهنگ هستی معنیش این نیس که برونگرا ها اهلش نیستن!
حالا من به همه وسایلم شخصیت میدم و اینجوری تنها نیستم چون تنهایی واقعا آزارم میده!!!
باورت میشه؟؟
و حتی اینکه البته مثلا کاری رو به من میسپارند مثلا مدتی کلاس طراحی میرفتم و اونجا فقط هواسم تو کار خودم بود و بعضی از برونگرا ها وقتی کنارم میشستن هی سعی میکردن با من حرف بزنن و البته من رو تا حدی درگیر حرفاشون میکردن اما باز هم سرم بیشتر تو کار خودم بود و احساس میکنم چون مامانم هی بهم میگه شروع کننده ی ارتباطات باش یا اینکه اصلا درونگرایی ضعفه و از اینجور چیز ها به نظرم همین حرف ها باعث شده که از خودم خیلی وقتا خوشم نیاد و موقعی که میخوام ارتباط بگیرم تازه بدتر حس اضطراب دست بده و از اینجور چیز ها البته مامانم میگفت من از وقتی که به دنیا اومدم و من رو بغلش دادم بچه های دیگه یک عالمه گریه میکردن اما من اصلا گریه نمیکردم و صدام در نمیومد،در ضمن من همون ناشناس هستم و این سومین کامنت من در این مورد هست،خب حالا نظرتون چی هست؟آیا این رفتار هایی که گفتم در مجموع درونگرایی محسوب میشه و هستم؟
سلام ناشناس عزیز؛
تمام مواردی که گفتی، از نظر من حداقل، رفتارهایی کاملا عادی هستند. حتی با بعضی از اونها همذاتپنداری هم میکنم. اما خب، همونطور که گفتم، بسیاری از این رفتارها در افرادی دیده میشه که جامعه/دنیای امروز اونها رو “درونگرا” خطاب میکنه.
و بین افرادی که از طرف دنیای بیرون (و مثلا اعضای خانوادهشون) “درونگرا” خطاب میشن یا اینکه خودشون، خودشون رو “درونگرا” معرفی میکنن، چند مدل رویکرد وجود داره:
1. افرادی که با میل قلبی یا غیر قلبی این نام/برچسب/صفت (فکر نمیکنم مهم باشه اسمش چی باشه) رو روی پیشونیشون میگذارند؛ و تلاش میکنن بین تمام رفتارها و کارهاشون با این عنوان رابطهای پیدا کنند. و به جورایی اجازه میدن این عنوان هویت اونها رو تعریف کنه.
2. افرادی که صرفا از این عنوان استفاده میکنند، تا بتونن بهتر با دنیای اطرافشون ارتباط برقرار کنند. مثال میزنم. ممکنه کسی از کمحرفی من در یک جمع ناراحت بشه و اشتباه برداشت کنه. اونموقع من بهش میگم: “نه، من فقط یه کم درونگرام” و سعی میکنم بهش توضیح بدم حتی صرف حضور در یک جمع و گوش دادن به دیگرون برام لذت بخشه.
3. گروهی که صرفا از این برچسب استفاده میکنند تا یکسری رفتارهای عجیب و سوالبرانگیزشون رو توجیه کنند. مثلا یه نفر که به جمعی اضافه میشه و اون رو ترک میکنه، اما حتی زحمت سلام/خداحافظی رو به خودش نمیده و سعی میکنه با این عنوان بیادبی خودش رو توجیه کنه (دیدم که میگم!)
اگر مطالعه درباره “درونگرایی” بهمون کمک میکنه خودمون و دلیل رفتارامون رو بشناسیم، چه بهتر. اما فکر میکنم تلاش برای اینکه حتما و صددرصد مطمئن بشیم که آیا من درورنگرام؟ برونگرام؟ میانگرام؟ و … شاید زمان و وقت ما رو هدر بده. ما انسانها بعضا میتونیم بسیار پیچیده باشیم، به شدت از شرایط و دنیای بیرون تاثیر میگیریم، رفتارمون طیف داره، و البته همواره در حال تغیر و تحولایم. تلاش برای این خطکشیهای سفت و محکم شاید اونقدرها به خودشناسی و بالا بردن کیفیت زندگی ما کمک نکنه.
بله شما درونگرا هستی و اصلا ایراد نیس، اجازه بده برون گرا ها صحبت رو شروع کنن و با خوش رویی یه ادامه ی کوچیک رو بساز تا اونها بتونن بیشتر صحبت کنن و فک نکنن که نپسندیدیشون 🙂
و در نهایت بهترین دوستانت میتونن باشن!
چون برونگرا ها با هم دعواشون میشه واسه اینکه هر کدوم دلشون میخواد مرکز توجه باشن و تنها یه درونگرا میتونه نجاتشون بده 🤣🤣🤣
و چه لذت بخشه که شما میتونین یه عالمه حرف زدنشونو تحمل کنین و آخرش درست ترین حرف رو بزنین 😉
ایول بهتون 🎉🎉🎉
راستشو بخواید من آدم برونگرایی هستم. کلا دوست دارم مهمون بباد خونمون .با بقیه معاشرت کنم.
ولی برعکس من خواهرم و مامان و بابام درون گرا هستن.
خیلی حس بدیه چون تو بخوای بری بیرون خوش بگذرونی…
ولی بقیه خانواده مخالف باشن.
حتی وقتی میخوام برم بیرون باید با یکی برم چون از تنهایی خوشم نمیاد.
همینم خیلی آزارم میده که کل روزو التماس خانواده کنی که بری باهاشون بیرون و اونا مخالفت کنن.
فقط میخواستم مثل اونا درنگرا بشم همین…
بهاره عزیزم؛
چالش داشتن با خانواده (ایرانی!) تقریبا برای همه ما موضوعی آشناست، هرکدوممون به یک شکل.
امیدوارم با کمی تلاش موفق بشی کاملا خودت باشی و با حالوهوایی که دوست داری تعاملاتات رو با دنیای بیرون جلو ببری.
مندقیقا اینجوریم آدمای اطرافم میخان تغییرم بدن بشدت دارم اذیت میشم من از مهمونی از جمع شلوغ از صدای صحبت زیاد ودرهم فراریم از تحمیل عقاید از اینکه بخاطر نرفتن خونه فامیل بی احساس خطاب میشم خسته شدم
بشدت احتیاج به کمک دارم و میخام راهنمایی بشم
دوسدارم تنهایی ورزش کنم .تنهایی برم مسافرت اصلا دوسندارم کسی وارد حریمم بشه اصلا دوسندارم تا سوالی ازم نشده صحبت کنم موزیک بیکلام آرومم میکنه من باهمه فرق دارم متوجه میشم خیلی سخته این موضوع سعی کردم مثل دیگران بشم ولی نه میتونم نه دوسدارم 😔😔
محمود عزیز؛
تمام مواردی که درباره خودت گفتی از نظر من حداقل اصلا موارد عجیبی نیستند. اما تا حد خوبی چالشهایی که داری رو درک میکنم.
تلاش من با نوشتن اینجا کمک به چنین چالشهاییه، و ای کاش میتونستم چیزی بیشتر برای کمک ارائه بدم!
نگو با همه فرق داری چون یکی از درون گرا های نازنین هستی!!!
الان منی که برونگرا هستم درسته بگم با همه فرق دارم چون آهنگ متال گوش میدم که پر از صدا هستش و راحتم میکنه!
هر روز با یه آدم جدید تو نت آشنا میشم و هی باهاش حرف میزنم و دوست میشم ولی خب خیلی جاها هم بابت همین قضیه آسیب خوردم و اطرافیانم بهم میگن خیلی بی دقتی با هر کسی که نباید دوست شد! و اینم ایراد منه برونگرا هستش…
بعد میدونستی که چقد جذاب به حساب میای که تنهایی ورزش میکنی و تنهایی میری مسافرت؟؟؟
و شما با یک برونگرا دوست خواهی شد که بهش اعتماد خواهی کرد و تنها کسی میشه که اجازه ی ورود به حریمت رو پیدا خواهد کرد و آنگاه به آخرین درجه ی خوشبختی میرسی…
و در پایان سعی نکن مث کسی بشی چون هرکس در نوع خودش منحصر بفرده!
اصلا هم ایرادی نداری، مطمئن باش 😉
سلام فاطمه عزیز
ممنون از سایت جالبتون و اطلاعات مفیدش
راستش من یه دختر درونگرا هستم و مدت نسبتا زیادی هست که این شناخت رو نسبت به خودم دارم .
همینطور تلاش کردم با مراجعه به تراپیست و کمک گرفتن ازش روی بالا رفتن اعتماد به نفسم نسبت به شخصیتم کار کنم .
اما …
یه چیزی این وسط همیشه اذیتم میکنه و سخته باهاش کنار بیام و شما هم تو متنتون بهش اشاره کردید ؛ احساس درجه دو بودن در جامعه
خیلی از اوقات شده وقتی در حال آشنایی با فرد جدیدی هستم وقتی بهش میگم درونگرام خصوصا اگر خودش برونگرا باشه فاصله میگیره و رابطه رو ادامه نمیده و این برای من خیلی ناراحت کنندست
دوست دارم بگم درونگراها بی احساس یا عجیب غریب نیستن . در واقع اگر نسبت به شخصی احساس امن بودن و تعلق پیدا کنن خیلی هم عمیق می تونن باهاش ارتباط برقرار کنن و احساساتشون رو ابراز کنن 🙂
سلام یگانه عزیز؛
خوشحالم که از مطالب سایت لذت بردی، و ممنونم که تجربهات رو باهامون در میون گذاشتی. امیدوارم با گذشت زمان این درک متقابل محکمتر بشه تا همهمون بتونیم کاملا خودمون باشیم.
یگانه ی عزیزم 🌹
کلا بهترین ترکیب، یک درونگرا و یک برونگرا هستش، اونایی که چرت و پرت در مورد درونگراییت میگن به خاطر کمبود اطلاعاتشون هستش و میخوان خودشونو خیلی نشون بدن!
حتما یکی پیدا میشه که تماما احساس درست رو بهت بده و درجه ای هم در کار نیست، مطمئن باش، اونایی که با این درجه بندی پیش میرن خودشون یه مشکلی دارن که میخوان لاپوشانی کنن…
سلام
فاطمه خانم
ممنون از اطلاعات مفیدی که در اختیارمون گذاشتید،
راستش حرفاتون خیلی برام جذاب و آشناست
چون من هم درونگرا هستم به شدت از تنهایی لذت میبرم
ولی در زمان مواجهه با چالش یا چلنج بین همکاران و دوستان ،کسی بخاطر در تنهایی فرو رفتن من رو درک نمیکنه و همه فکر میکنن باید حتما ی عکس العمل شدید داشته باشی…..
و خیلی مشکلات دیگه
و چقدر خوبه
چقدر عالی هست خلق درونگراها رو بشناسن و…..
معمولا درونگراها کمی خجالتی و بسیار کم حرف هستن
معاشرت با ادم های کمی رو میپسندن
سلام امیر عزیز؛
خوشحالم که از خوندن مطالب لذت بردی.
چالشهای درونگرایی در محل کار رو کاملا حس کردم و سعی دارم بیشتر دربارهاش بنویسم.
امیدوارم بازم به اینجا سر بزنی.
و اینجا تماما ایراد کمبود اطلاعات دیده میشه، اون ها باید به شما زمان بیشتری بدن تا با خودت مشکل رو حل کنی و اتفاقا میتونی بهتر حلش کنی!!!
چون قدرت فوکوس حسابی رو داری و برونگرا ها از بس بالا پایین میپرن، معمولا اصل ماجرا رو گم میکنن.. 🤣🤣🤣
و گاهی فک میکنن که عکس العمل شدید جواب درست هستش اما درست حل کردن روشی دیگر دارد!!!
فاطمه ی نازنین 💜💜💜 (من عاشق رنگ بنفشم و معنی دیگه ای نداره!!!)
دستت درد نکنه در رابطه با درونگرایی نوشتی 🙏🏽
ولی این همه ایراد گرفتن زیادیه…
مثلا فک میکنی منی که برونگرا هستم مشکل کم دارم؟؟
تنهایی جدا ما رو آزار میده، ینی همون قدر که به شما انرژی میده ما رو تحلیل میده و همش فک میکنیم که یه جای کار ایراد داره…
بعد یه سری مسائل مربوط به دوران نوجوانی هستش، مثلا من وقتی 17 سالم بود تنهایی طناب میزدم اونم حجم زیاد، از 15 سالگیم دارم متال گوش میدم و همیشه مراقبم که صداش بلند نباشه چون بقیه بهم حسابی ایراد میگیرن!!!
و اونجایی که میگی بت ایراد میگیرن و حس میکنی مثل بقیه نیستی، همه لزوما برونگرا نیستن، کمبود اطلاعات باعث شده که درونگراییشونو ایراد بدونن و همش بگن که من عالیم و برون گرا هستم! اما برونگرایی خیلی هم عالی نیس، همه چی باید سر جای خودش بشینه…
مثلا تو صحبت ها برونگرا ها خوبن و توی تصمیم گیری درونگرا ها! پس مکمل هم دیگه هستن و به هیچ کدوم ایرادی نمیشه گرفت…
خواهر من هم درونگراست و کوچیکتر از من هستش یه ده سالی و هیچ وقت فراموش نمیکنم اون موقع که برای واکسن 9 ماهگیش نشوندنش تا از رون پاش تزریق کنن و بهش گفتم گریه نکنی ها!
اون قدر ناز و ملوس گفت بوش ( ینی باشه ) و گریه نکرد! اصلا باورم نمیشد!!!
من میبودم زمین و زمان رو میدوختم به هم 🤣🤣🤣
همه چی ایراد های خودش رو داره و خوبی های خودش رو، مهم اینه که خوبی ها رو بیشتر ببینیم 🙂
ایراد گرفتم لئو جان؟ کجا؟؟ 🙂
راستی ممنون بابت نظراتی که با حوصله برای من و بقیه بچهها نوشتی، بسیار از خوندنشون لذت بردم!
دیدی چقد شلوغ کردم و به همه جواب دادم؟ 🤣🤣🤣
شما ایراد نگرفته بودی با کامنت دوستان قاطی کردمش 😅😅😅
میبینی ما چقد عجولیم؟ که سریع کار رو تموم کنیم تا بهقول شما به پارتیمون برسیم، چندتا کار تو یه روز انجام میدیم، شاید در ظاهر باحال باشه ولی همش سطحی هستش، شما یه کار رو عمیق انجام میدید و نسبتا کامل هستش کار انجام شده 🙂
مثلا الان حین نوشتن این کامنت با دو نفر دیگه هم صحبت کردم و یه تماس راه دور داشتم 😁
دندون پزشکی هم رفتم 🤣
احسنت احسنت :))
سلام دوست عزیز؛
تا جایی که من میدونم، درونگرایی به معنی عدم رابطه (یا حتی عدم رابطه موثر) با باقیِ افراد و دنیای بیرون نیست؛ و صرفا شکل رابطه هست که تغییر میکنه. شاید چالشی که تجربه میکنی به موضوع دیگهای برمیگرده.
بهترین توصیف به نظرم اینه: درونگرایی و برونگرایی یک طیف رفتاری هستند.
و کافیه دو فرد درونگرا کنار هم قرار بگیرند تا به برونگراترین افراد تبدیل بشن. دو فرد درونگرا این توانایی رو دارن که ساعت ها در مورد یه موضوع با شور و هیجان صحبت کنن، و حتی میتونن ساعتها کنار هم ساکت باشن بدون اینکه فکر کنند طرف مقابلشون نکنه یه وقت ناراحته، یا مشکلی داره.