درونگراها و برونگراها شاید در ظاهر یکسان به نظر برسند، اما اگه به نحوه واکنش آنها به اتفاقات روزمره دقت کنید، متوجه تفاوتهای زیادی خواهید شد.
مثلا یه مقاله در وبسایت Science of Us نشون داد که بهتره درونگراها قبل از یه جلسه/رویداد مهم، از مصرف کافئین خودداری کنند. نویسنده این گزارش به نظریه برونگرایی اشاره میکنه و توضیح میده که درونگراها و برونگراها از نظر هوشیاری و پاسخگویی به یک محیط خاص، متفاوت هستند.
چیزی که سیستم عصبی مرکزی یه درونگرا رو بیش از حد تحریک میکنه (که اصولا خیلی هم طول نمیکشه)، ممکنه به جای هیجانزده و درگیر کردناش، اون رو خسته و آشفته کنه.
نویسنده دیگهای در Talk TED خود در سال 2012 با عنوان «قدرت درونگراها» (The Power of Introverts) این نکته رو در تعریفاش از درونگرایی تکرار کرد، و توضیح داد که این ویژگی با خجالتی بودن متفاوت هست؛ چون خجالتی بودن به خاطر ترس از قضاوت اجتماعیه؛ اما درونگرایی بیشتر به نحوه پاسخ فرد به تحریکات (از جمله تحریک اجتماعی) مربوط میشه.
بنابراین، برونگراها میل زیادی به تحریکهای مختلف دارند، در حالی که درونگراها وقتی در ساکتترین و کمتحرکترین محیطها هستند، بیشتری احساس سرزندگی و سرحال بودن رو دارند. جالب اینجاست که بیشتر ساختارهای اجتماعی حال و هوای مدل اول رو داره، با وجود اینکه یکسوم تا نیمی از جمعیت شامل انواع افراد درونگرا میشه.
در حالی که گرایشهای درونگرایی یا برونگرایی در یه طیف قرار میگیره (به گفته کارل یونگ روانپزشک معروف سوئیسی، چیزی به نام درونگرایی یا برونگراییِ محض وجود نداره)، درونگراها در محیطهایی که محرکهای بیش از حدی دارند، تقریبا در واضحترین و آسیبپذیرترین حالت خودشون هستند.
جدا از اضطرابی که قهوه میتونه قبل از اتفاقات مهم به جون درونگراها بندازه، در ادامه 10 روشی رو میبینید که درونگراها از نظر فیزیکی با دنیای اطراف (متفاوت از برونگراها) تعامل میکنند:
در جمع عقبنشینی میکنند
توی سخنرانی TED که بالاتر دربارهاش خوندید، همچنین گفته شد که:
“ما وارد قرن بیستم و فرهنگ جدیدی شدیم که مورخان اون رو فرهنگ شخصیت (Culture of Personality) مینامند. اقتصادِ کشاورزی ما به اقتصاد تجارتهای بزرگ تبدیل شد که در نتیجهی اون، ناگهان مردم از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ نقل مکان میکنند. و حالا به جای اینکه کنار افرادی کار کنند که برای تمام زندگیشان آنها را میشناختند، باید خود را در محلی جدید میان انبوهی از غریبهها ثابت کنند.”
جمعیتی که حالا ایجاد شده اغلب پر سر و صدا، شلوغ و درهم و برهم هست، و به راحتی درونگراها رو بیش از حد تحریک میکنه و انرژی فیزیکیشون رو تحلیل میبره. اونها نهایتا انزوای فیزیکی بیشتری رو احساس میکنند تا اینکه حس کنند اطرافیانشون اونها رو حمایت میکنند. نتیجه؟ تلاش برای فاصله گرفتن از دریایی از آدمها.
مکالمههای کوتاه اونها رو تحت فشار قرار میده، اما گفتوگوهای عمیق بهشون احساس سرزندگی میده
در حالی که بیشتر برونگراها از چنین تعاملاتی انرژی میگیرند، درونگراها نسبت به اونها بیعلاقه و بیحوصله هستند؛ و حتی ممکنه ازش بترسند. اگه درونگراها بخشی از گفتوگوهای بزرگ باشند، هیچ بعید نیست که نقش شنونده ساکت رو به عهده بگیرند و بعد از جمع هم زمانی رو به تنهایی بگذرونند.
همونطور که سوفیا دمبلینگ (Sophia Dembling) نویسنده کتاب «راه درونگرا: زندگی آرام در دنیای پر سر و صدا» (The Introvert’s Way: Living A Quiet Life In A Noisy World) در کتاباش توضیح میده، نهایتا به این بستگی دارد که فرد چگونه از محیط اطرافاش انرژی میگیره (یا نمیگیره).
در عوض، درونگراها گفتوگوهای عمیقتر رو، معمولا درباره ایدههای فلسفی، ترجیح میدن.
روی صحنه موفقاند، اما نه در گپ و گفتِ بعد از آن
به گفته دکتر جنیفر بی. کانویلر (Jennifer B. Kahnweiler) متخصص فن بیان، کوچ اجرایی و نویسنده کتاب «نفوذ آرام: راهنمای درونگرا برای ایجاد تفاوت» (Quiet Influence: The Introvert’s Guide to Making a Difference): “حداقل نیمی از افرادی که برای امرار معاش صحبت میکنند، ذاتا درونگرا هستند”.
اونها نقاط قوتشون رو میشناسند و کاملا خودشون رو آماده میکنند. در واقع برخی از موفقترین مجریها درونگرا هستند. ماندن روی صحنه، دور از بینندگان انبوه، خیلی سادهتر از مکالمههای ریز و درشت بعد از اجراست.
حواسشان به راحتی پرت میشود، اما به ندرت احساس بیحوصلگی میکنند
اگه قصد دارید دامنه توجه یکه درونگرا رو نابود کنید، کافیه اون رو در موقعیتی قرار بدید که محرکهای خیلی زیادی داره. به دلیل حساسیت بالا نسبت به محیط اطراف، افراد درونگرا تقریبا همیشه با احساس حواسپرتی دست و پنجه نرم میکنند و در شلوغیها آشفته میشن.
اما وقتی که در آرامش و سکوت باشند، میتونند مدتها به سرگرمی مورد علاقهشون بپردازند و ساعتها در اون غرق بشن. زمانی که درونگراها به خودشون و درونشون اختصاص میدن، علاوه بر صرفا لذت بردن، اونها رو برای تعاملهای بعدی هم شارژ میکنه.
به مشاغل خلاق، جزئیاتگرا و انفرادی تمایل دارند
اصولا درونگراها ترجیح میدن زمانشون رو به تنهایی یا در گروههای کوچک بگذرونند و در یک زمان مشخص، عمیقا روی یک کار تمرکز کنند. اونها تمایل دارند که برای تصمیمگیری و حل مشکلات خوب فکر کنند و همه جوانب رو در نظر بگیرند. به خاطر همین در محیطهای کاری که امکان انجام همه اینکارها رو بهشون میده، بهترین عملکرد رو دارند.
بعضی از مشاغل مناسب افراد درونگرا (از جمله نویسندگان، دانشمندان علوم طبیعی و نیروها فناوری در پشت صحنه) میتونند در محیطهایی بدون کوچکترین مزاحمت کار کنند، یعنی محیطهایی که به درونگراها انگیزه فکری میده.
وقتی توسط مردم احاطه میشن، خودشون رو به خروجیها نزدیک میکنند
درونگراها نه تنها در مکانهای شلوغ از نظر فیزیکی احساس ناراحتی میکنند، بلکه تلاش میکنند تا این ناراحتی رو با رفتن به حاشیهها متعادل کنند.
حالا این حاشیه میتونه ردیف آخر هواپیما کنار پنجره باشه، میتونه درب خروجی تو یه سالن مهمونی باشه یا پشت سالن کنسرت یا … . خلاصه هرچیزی که اونها از محاصره شدن توسط مردم از همهطرف نجات بده.
اونها به احتمال زیاد در نقطههایی مینشیننند که بتونند به راحتی از اونجا دور بشن.
پیش از حرف زدن، فکر میکنند
شنونده خوب بودن از شناختهشدهترین خصوصیات افراد درونگراست، که از همین عادتشون نشات میگیره. طبیعت این افراد به این شکل هست که به جای بلند بلند فکر کردن (که بین افراد برونگرا رایجتره)، قبل از حرف زدن مدتی رو به تامل و تفکر درونی اختصاص بدن.
این رفتار اونها ممکنه باعث شه ساکتتر و خجالتیتر به نظر برسند، اما فقط و فقط به این معنیه که وقتی صحبت میکنند، کلماتی که به اشتراک میگذارند خیلی فکرشدهتر هستند و با دقت بیشتری انتخاب شدند.
(برخلاف اغلب برونگراها) از حال و هوای محیط تاثیر نمیگیرند
یه مطالعه در سال 2013 که در مجله Frontiers in Human Neuroscience منتشر شد، نشون داد که برونگراها و درونگراها تجربیات رو از طریق مراکز “پاداش” (Reward) مغز به شکلی کاملا متفاوت پردازش میکنند.
در حالی که مغز برونگراها معولا پر از دوپامینِ حال-خوب-کن از محیط اطرافشون میشه، درونگراها تمایل دارند که چنین تغییری را تجربه نکنند. در واقع افرادی که به طور طبیعی درونگرا هستند، به اندازه افراد برونگرا پاداشهای ناشی از عوامل خارجی رو پردازش نمیکنند.
از هرفرصتی برای پاسخ ندادن به تماسها استفاده میکنند
بیشتر افراد درونگرا به چنددلیل تماسهای تلفنی رو – حتی از طرف دوستانشون – جواب نمیدن. تماسهای غیر منتظرهی تلفنی اونها رو مجبور میکنه که تمرکزشون روی یه پروژه یا فکر فعلی رو کاملا رها کنند، و به چیزی اختصاص بدن که اصلا نمیدونند درباره چی هست.
به علاوه، بیشتر مکالمات تلفنی شامل مقدار مشخصی از مکالمههای کوتاه میشه که گفتیم درونگراها از اون فاصله میگیرند. اینطور میشه که فرد درونگرا بعد از قطع شدن تماس، صبورانه منتظر پیام از طرف تماسگیرنده میمونه! یا اینکه سر فرصت شخصا تماس میگیره یا پیام میده.
**قبلا اینجا توضیح دادم که «چرا درونگراها از تماس تلفنی بیزارند؟»
وقتی شارژشان تمام شود، به معنای واقعی کلمه خاموش میشوند
یه جمله هست که میگه “تنهایی مهمه، و برای برخی از مردم هواییست که تنفس میکنند”.
هر درونگرا ظرفیت مشخصی نسبت به تعاملات اجتماعی و شلوغی و … داره. طیِ این مدت درونگراها خیلی هم خوشحالاند از اینکه در حال تعامل با افرادی هستند (که به نحوی) براشون مهماند. اما وقتی ظرفیتشون تموم میشه، به زمان احتیاج دارند تا استراحت و سوختگیری کنند.
تجربه شما به عنوان یه درونگرا از تعامل با دنیای بیرون چه حال و هوایی داره؟ به عنوان یه برونگرا چطور؟ این مثالها رو تایید میکنید یا شاهد سناریوهای متفاوتی بودید؟
منتظر خوندن تجربههاتون هستم؛ و اگه مایلاید از سایت و ادامه فعالیتاش حمایت کنید، میتونید از طریق وبسایت «حامی باش» اقدام کنید.
(راستی، اگر درباره منابع و نامها ذکرشده در این محتوا به دنبال اطلاعات بیشتر هستید، به منبع این محتوا یعنی huffpost.com سر بزنید)