ما در مکالمات روزانهمون چپ و راست از کلمات «افسرده» یا «مضطرب» استفاده میکنیم. البته خیلی هم عحیب نیست. هردوی اینها احساسات طبیعیای هستند، که در پاسخ به موقعیتهای به طور بالقوه یا واقعا خطرناک (برای اضطراب) یا شرایط ناامیدکننده و ناراحتکننده (برای افسردگی) به وجود میان.
رابطه بین این دو حس و شرایط بالینی مربوط با اونها (یعنی اختلالهای اضطرابی و خلقی) واقعا پیچیدهست. مثلا اضطراب میتونه منجر به انزوای فرد بشه. از اون طرف، انزوا هم میتونه به کمبود فرصت برای تجربههای لذتبخش دامن بزنه، که خودش منجر به بدخلقی میشه.
یه فرد دیگه اما ممکنه این مراحل رو به شکل برعکس تجربه کنه. بیحالی و ناراحتی میتونه انرژی اون رو برای انجام کارهایی که ازشون لذت میبره کم کنه. به دنبالاش، تلاش برای سروکله زدن با دنیای بیرون بعد از دوری از فعالیتهای موردعلاقه بعد از یه مدت طولانی، میتونه فرد رو به شدت عصبی کنه.
اینجاست که درک فرق اضطراب و افسردگی و مشخص شدن شدت مشکل میتونه بهتون کمک کنه تا حس بهتری داشته باشید، یا اینکه برای درمان کار جدیتری انجام بدید.
ارتباط بین اضطراب و افسردگی
قبل از اینکه بریم سراغ فرق بین اضطراب و افسردگی، بیاید ببینیم آیا ارتباطی بین این دو هست یا خیر.
اضطراب و افسردگی پایه بیولوژیکی مشترکی دارند. حالات مداوم اضطراب یا خلق و خوی ضعیف (که افراد مبتلا به اضطراب بالینی و اختلالات خلقی تجربه میکنند)، به دلیل تغییراتی در عملکرد انتقال دهندههای عصبی هست. به نظر میرسه سطوح پایین سروتونین در بروز اضطراب و افسردگی نقش داره، به علاوهی سایر مواد شیمیایی مغز مثل دوپامین و اپی نفرین.
هرچند زیربنای بیولوژیکی این دو مشکل مشابه هست، اما اضطراب و افسردگی کاملا متفاوت تجربه میشن، مثل دو روی یه سکه. اضطراب و افسردگی ممکنه به صورت متوالی (یعنی یکی در واکنش به دیگری) یا همزمان رخ بدن. و وقتی وجود هر دوی اونها در فردی توسط متخصص تشخیص داده بشه، داستان یکم پیچیده میشه.
کسی منکر فرق اضطراب با افسردگی نیست. اما این دو حالت ویژگیهایی هم دارند که با هم همپوشانی دارند. واقعیت اینه که تجربه افسردگی و اضطراب به صورت همزمان کاملا رایج هست. حدود نیمی از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، افسردگی رو هم تجربه خواهند کرد. و وقتی این دو عارضه همزمان وجود داشته باشن، شدیدتر و طولانیتر از حد معمول خواهند بود.
همچنین ممکنه یکی از اونها تشخیص داده بشه، اما اون یکی به تجربه علائم محدود بشه (و از نظر بالینی وجودش تصدیق نشه). تداخل علائم، به رغم تفاوت بین اضطراب و افسردگی، تهیه آمار دقیق رو سخت میکنه. اما طبق تخمینها، تا 85% افراد مبتلا به افسردگی، علائم اضطراب رو هم تجربه میکنند.
خیلی از متخصصها «اختلال اضطراب مختلط و افسردگی» (MADD) رو یه مقوله جداگانه میدونند. وقتی با این اختلال طرفیم که فرد علائم هر دو بیماری رو داره، اما نه اونقدر شدید که بشه هر کدوم رو به طور رسمی و قطعی تشخیص داد. اما این ترکیب هنوز هم میتونه به شدت باعث ناراحتی بشه و روی زندگی روزمره افراد تأثیر بگذاره.
فرق اضطراب و افسردگی: تفاوتهای روانی
یکی از مهمترین فرقهایی که بین اضطراب و افسردگی هست، ویژگیهای روانشناختی متمایز اونهاست. اینطور بگم: علائم و نشانههای ذهنی این دو حالت اکثرا با هم متفاوته.
علائم ذهنی اضطراب
تمام علائم اضطراب رو قبلا در مقاله «اضطراب چیست؟» مرور کردم. اینجا کوتاهتر نشانههای این عارضه رو بررسی میکنیم. افراد مبتلا به اضطراب ممکنه که:
- نگران آینده دور یا نزدیک باشن.
- افکار غیرقابل کنترل درباره مشکلی داشته باشن.
- از موقعیتهایی که میتونه باعث اضطراب بشه اجتناب کنند، تا دچار احساسات و افکار مهلک نشن.
- به مرگ فکر کنند. البته منظور ترسیدن از مرگ هست و تجربه آسیبها و خطرات فیزیکی.
بسته به ماهیت اضطراب، این نشانههای ذهنی ممکنه متفاوت باشند. مثلا فردی که اختلال اضطراب فراگیر (GAD) داره، شاید دربارهه موضوعات، رویدادها یا فعالیتهای مختلف نگران باشه. اما فردی که اضطراب اجتماعی (SAD) داره، بیشتر مستعد ترس از ارزیابی منفی یا طرد شدن توسط دیگران هست، و از ملاقات با افراد جدید یا سایر موقعیتهای چالشبرانگیزِ اجتماعی فاصله میگیره.
از طرف دیگه، وسواس فکری شامل افکار غیر واقعی میشه (هرچند کیفیت فوقالعادهای دارن!) که فراتر از نگرانیهای روزمره میره. این حالت در اصل نشونه اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) در افراد مضطرب هست.
به عبارت ساده، افراد مبتلا به اضطراب، از نظر ذهنی درگیر نگرانیهایی هستند که اساسا هیچ تناسبی با واقعیت یا حتی خطرهای بالقوه نداره.
علائم ذهنی افسردگی
افراد مبتلا به افسردگی ممکنه:
- ناامید باشند، با این فرض که هیچ اتفاق خوبی در آینده برای خودشون، برای دیگران یا حتی برای کل دنیا رخ نمیده.
- باور کنند که به خاطر این ناامیدی، اصلا ارزش نداره که متفاوت فکر یا احساس کنند.
- احساس بیارزشی کنند، انگار اینکه اونها کی هستن و چه کار میکنن کوچکترین اهمیتی نداره.
- به مرگ فکر کنند. چون تصور میکنند زندگی ارزش زیستن نداره، یا اینکه باری روی دوش دیگران هستن. در افسردگیهای متوسط تا شدید، متاسفانه افکار مرتبط با خودکشی هم بعید نیست.
در اختلال افسردگی اساسی (MDD)، این افکار در بیشتر ساعات روز، بیشترِ روزها و هفتهها ادامه دارند. اگه هم فردی مدام بین بیحالی و سرحالی در حال نوسان باشه، ممکنه اختلال دوقطبی هم تشخیص داده بشه.
اینها میشه فرق بین اضطراب و افسردگی. اجازه بدید سریع مرورشون کنیم:
اضطراب | افسردگی |
نگرانی درباره آینده نزدیک یا دور | احساس درماندگی درباره خود، دیگران و دنیا |
داشتن افکار بیوقفه و غیر قابل کنترل | باور به اینکه چیزی ارزشش رو نداره! |
دوری از شرایطی که میتونه منجر به اضطراب بشه | احساس بیارزش بودن |
فکر کردن به مرگ به دلیل خطرات احتمالی اون | فکر کردن به مرگ به دلیل پوچی زندگی |
فرق اضطراب با افسردگی: تفاوتهای فیزیکی
فرق بین اضطراب و افسردگی به حالات و نشانگرهای روانی محدود نمیشه. این عارضهها نشانههای فیزیکی هم دارند. علائمی که متاسفانه میتونند به شدت خستهکننده باشند.
علائم فیزیکی اضطراب
حالت فیزیکی اضطراب رو میشه یه حالت برانگیختگی شدید فرض کرد. نشونههای کلاسیک اضطراب در بدن اینهاست:
- مشکل در تمرکز به دلیل حالت بیقراری یا افکار بیوقفه
- مشکل در به خواب رفتن یا خواب موندن (باز هم) به دلیل افکار بیوقفه یا سایر علائم فیزیکی
- سرگیجه
- ناراحتی دستگاه گوارش (تهوع، اسهال یا یبوست)
- افزایش ضربان قلب، فشار خون، تعریق
- تنش عضلانی
- تنگی نفس
علائم فیزیکی افسردگی
اصولا افسردگی در درجه اول با ایجاد تغییر در فرآیندهای روتین فیزیکی خودش رو نشون میده، مثلا:
- مشکل در تمرکز و ضعیف شدن حافظه به دلیل نشخوار فکری یا سایر علائم فیزیکی
- کمبود انرژی
- کاهش یا افزایش قابل توجهِ اشتها
- حرکت یا صحبت کردن آهستهتر از حد معمول
- درد جسمانی بدون علت
- به شدت کم یا زیاد خوابیدن (باز هم) به خاطر نشخوار فکری یا انرژی کم
فرق بین اضطراب و افسردگی: درمانها
تفاوت بین اضطراب و افسردگی از نظر علائمشون رو بررسی کردیم. حالا، این نشانهها باید به چه درجهای از شدت برسند تا دیگه قابل چشمپوشی نباشند؟
اول اینکه تجربه بدخلقی یا اضطراب، به ویژه در پاسخ به عوامل استرسزا در زندگی (مثلاً از دست دادن یه عزیز، تشخیص یه بیماری جدی، استرس شغلی و استعفا، مشکلات مالی و …) کاملا عادیه.
با این حال، برای رسیدن به آستانه تشخیصیِ یه اختلال اضطرابی، علائم باید پایدار باشند؛ مثلا حداقل چندماه طول بکشن. اختلالات خلقی هم زمانی تشخیص داده میشوند که علائم مرتبط برای چند هفته یا بیشتر شناسایی بشن. خب، حالا بریم سراغ فرق اضطراب و افسردگی در زمینه درمان.
خبر خوب اینکه برای هر دو درمانهای موثری وجود داره. اطلاع از گزینههایی که در دسترس فرد هست همه مرحله اوله. البته نباید فراموش کنیم که نمیشه نسخه مشخصی برای همه پیچید. شاید کمی طول بکشه یا لازم بشه فرد چند راه مختلف رو امتحان کنه. با پشتکار و حمایت، هرکسی میتونه مسیری رو پیدا کنه که اون رو به زندگیای سالمتر، سازندهتر و آرامتر هدایت کنه.
گزینههای درمانی برای اضطراب
اینکارها میتونند به مقابله با علائم اضطراب کمک کنند:
- دارو: دارو به تنهایی نمیتونه اختلالهای اضطرابی رو درمان کنه، اما میتونه به بسیاری از علائم اون کمک کنه. داروهای تجویزی که معمولاً برای درمان این عارضه استفاده میشوند شامل داروهای ضد اضطراب، داروهای ضد افسردگی یا مسدودکنندههای بتا میشه. انتخاب داروی مناسب اصلا شوخیبردار نیست، زمانبر هست و باید با راهنمایی روانپزشک انجام بشه.
- روان درمانی: روان درمانی یا گفتار درمانی هم بسیار به افراد مبتلا به اضطراب کمک میکنه. این روش برای اضطرابهای خاص انجام میشه، و به نحوی برای بهبود نیازها و اهداف هر فرد شخصیسازی میشه. درمان شناختی-رفتاری (CBT) یکی از انواع روان درمانی است که معمولا برای درمان اختلالات اضطرابی استفاده میشه. از طریق CBT فرد یاد میگیره که چطور تفکر و رفتارش رو تغییر بده.
- گروههای حمایتی: گروههای حمایتی هم میتونند برای برخی افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی مفید باشند. اما این گزینه هم معمولا به تنهایی کافی نیست.
- تکنیکهای کنترل استرس و آرامش: تکنیکهای تمدد اعصاب مثل مدیتیشن، یوگا، ژورنالنویسی برای کاهش اضطراب عالی هستند. ورزش و خواب سالم هم بسیار کمککنندهاند. البته بسته به شدت عارضه، این تکنیکها هم به تنهایی ممکنه راه به جایی نبرند. اما در کنار روان درمانی و یا دارو بسیار مفیدند.
گزینههای درمانی برای افسردگی
برای مدیریت افسردگی هم میشه از راههای زیر کمک گرفت:
- دارو: مدلهای مختلف داروهای ضد افسردگی میتونند تا حدی افراد مبتلا به افسردگی رو تسکین بدن، به خصوص برای بهبود خلق و خو و سطح انرژی. داروهای تجویزی باید دقیقا طبق دستور مصرف شده، و نباید بدون نظارت و راهنمایی یه روانپزشک مجاز قطع بشن.
- روان درمانی: این روش برای بسیاری از افرادی که از نظر بالینی افسرده هستند، مفیده. کار با یه درمانگر دارای مجوز به فرد کمک میکنه مهارتهای مقابلهای رو یاد بگیره. همچنین، بهش اجازه میده رفتارهایی که ممکنه به افسردگی دامن بزنه رو شناسایی کنه و تغییر بده. درمان حضوری یا آنلاین به فرد کمک میکنه که استرساش رو مدیریت کنه، روابط خودش رو بهبود بده، و نهایتا زندگی سالمتری داشته باشه.
- تغییر سبک زندگی: تغییرات کوچیک در سبک زندگی مثل خواب کافی، ورزش و تغذیه سالم هم میتونند به بهبود علائم افسردگی کمک کنند.
امیدوارم حالا فرق اضطراب با افسردگی رو بهتر متوجه شده باشید؛ و اگر خدای نکرده با این علاوم دست و پنجه نرم میکنید، به شکل موثرتری بتونید اونها رو از هم متمایز کنید.
اگه سوالی درباره تفاوت بین اضطراب و افسردگی دارید، اون رو از طریق بخش نظرها با من و باقی خوانندهها در میون بگذارید.
مثل همیشه مشتاق خوندن تجربههاتون هستم، و اگه مایلاید از سایت و ادامه فعالیتاش حمایت کنید، میتونید از طریق «حامی باش» اقدام کنید.