اضطراب و افسردگی مشکلات متفاوتی هستند با دلیلها و نشانههای جداگانه، اما معمولا با هم بروز میکنند؛ یعنی فرد مبتلا به اختلال اضطراب هم میتونه از نظر بالینی افسرده باشه و برعکس.
ارتباط اضطراب و افسردگی رو در خلاصهترین حالت اینطور میشه توصیف کرد: اضطراب میتونه به عنوان یکی از نشانههای افسردگی رخ بده، و افسردگی میتونه توسط اختلال اضطرابی ایجاد بشه.
قبلا تفاوت اضطراب و افسردگی رو بررسی کردیم، و حالا میخوایم ارتباط بینِ این دو رو واکاوی کنیم و ببینیم چه راهکارهای موثری برای مقابله با اونها وجود داره.
ارتباط اضطراب و افسردگی چیست؟
ارتباط اضطراب و افسردگی به شدت قویه. بین افرادی که اختلال اضطراب فراگیر (Generalized Anxiety Disorder یا GAD) رو تجربه میکنند، تا 61.2 درصد از اونها در مقطعی از زندگیشون دچار اختلال افسردگی اساسی (Major Depressive Disorder) هم شدند.
انواع مختلفی از اختلالات اضطرابی مثل GAD، اختلال هراس (پانیک)، و اختلال اضطراب جدایی، میتونند به راحتی باعث افسردگی بشن. ابتلای همزمان به اضطراب اجتماعی و افسردگی هم بسیار رایجه. تقریبا نیمی از افرادی که برای اولینبار افسردگیشون تشخیص داده میشه، به یه اختلال اضطرابی هم مبتلا هستند.
اعتقاد بر اینه که هردو یکی از عواملی هستند که میتونند باعث دیگری بشن. هم اضطراب و هم افسردگی معمولا با نشانههایی مثل تحریکپذیری، مشکل در تمرکز و مشکلات خواب همراه هستند.
و اگر فرد برای مدت طولانی با این نشانهها زندگی کنه، نگرانیهای اون به زودی فراتر از افسردگی و اضطراب خواهد رفت. گاهی اوقات این مشکلات اضافی باعث ایجاد علائم جدیدی میشن که میتونه از نشانههای اضطراب یا افسردگی باشد.
آیا اضطراب میتواند باعث افسردگی شود؟
طبق چیزی که از رابطه بین اضطراب و افسردگی متوجه شدیم، هرچند اضطراب میتونه باعث افسردگی بشه، اما تنها عاملی نیست که تعیین میکنه آیا فرد افسرده میشه یا خیر.
سایر عوامل خطری که میتونند در ابتلا به افسردگی نقش داشته باشند، اینها هستند:
- ژنهای ارثی که روی انتقالدهندههای عصبیِ درگیر در اختلالات خلقی تاثیر میگذارن
- داشتن سابقه تروما
- داشتن مشکلات پزشکی جدی
- عوارض جانبی برخی داروها
- استفاده از الکل یا مواد دیگر
مثال میزنیم: یه فرد به شدت مضطرب ممکنه مشکلات خواب داشته باشه، که میتونه منجر به عملکرد ضعیف در محل کار و یا تحریکپذیری نسبت به همکارها بشه. و خب، چنین تغییراتی میتونه فرد رو تا مرز از دست دادن شغل ببره.
بسته به شرایط، این از دست دادن شغل میتونه عزت نفس فرد رو کاهش بده یا باعث شه نسبت به آینده ناامید بشه. هرکدوم از این سناریوها میتونه باعث افسردگی بشه، مخصوصا در افرادی که عوامل خطر بالا رو هم داشته باشه.
آیا افسردگی میتواند باعث اضطراب شود؟
افسردگی یکی از عوامل خطر اختلال اضطرابی هست. عوامل خطر عمومی برای اضطراب عبارتاند از:
- ژنهای ارثی
- تروما در دوران کودکی یا بزرگسالی
- خلقوخوی خجالتی (نه درونگرایی! فرق درونگرایی و خجالتی بودن رو هم قبلا توضیح دادم)
- استفاده از کافئین یا مواد دیگر
- برخی مشکلات پزشکی
برای مثال، یه فرد به شدت افسرده ممکنه انگیزه نداشته باشه یا نسبت به آیندهاش بدبین باشه. این میتونه فرد رو به سمت نادیده گرفتن فرصتهای جدید در روابط عاطفی یا کاریاش سوق بده. اگر این اتفاق برای طولانیمدت در جریان باشه، احتمال داره که فرد از اهداف زندگیاش عقب بیفته.
نهایتا افسردگی برطرف میشه و فرد شروع به احساس اضطراب درباره فرصتهای از دسترفته میکنه، و شدیدا احساس فوریت میکنه تا به مسیر زندگیاش برگرده. این احساسات میتونه باعث اضطراب شدید بشه، مخصوصا برای افرادی که عوامل خطر اضافی دارند.
علائم افسردگی چیست؟
در ادامه بررسی رابطه اضطراب و افسردگی، خوبه که نشانههای هرکدوم رو به درستی بشناسیم. افسردگی اشکال مختلفی داره، و بسته به تفاوتهای فردی مثل سن و جنسیت، میتونه با علائم مختلفی تجربه بشه.
افسردگی علائم رایجی داره که اگر شناسایی بشن، ممکنه نشوندهنده یک اختلال افسردگی اساسی باشند. سایر مدلهای افسردگی هم خودشون رو به شکلهای متفاوتی نشون میدن، اما اکثرا علائم رایج رو دارند.
اینها علائم معمول افسردگی هستند:
- خلقوخوی ضعیف همراه با احساس غم و اندوه شدید، ناامیدی، تحریکپذیری یا پوچی
- تغییر قابل توجهی در اشتها، با افزایش یا کاهش وزن
- تغییر در ساعتهای صرفشده برای خواب، کم یا زیاد، تقریبا هرروز
- علاقه کمتر یا لذت به دستاومده از فعالیتهای سابقا لذتبخش
- سطح انرژی کمتر یا احساس خستگی در بیشتر روزها
- تغییر محسوس در رفتار، سریع شدن یا کند شدن
- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط در تقریبا تمام روزها
- مشکل در تمرکز یا تصمیمگیری در بیشتر روزها
- افکار مکرر درباره مرگ یا خودکشی، با یا بدون برنامه
علائم اضطراب چیست؟
اضطراب رو میتوان به شکلهای مختلف، در هر سنی و با علائم متفاوت تجربه کرد. نشانههای اضطراب معمولا حول احساس نگرانی بیش از حد میگرده و فعالیت روزانه رو مختل میکنه.
علائم این اختلال عبارت هستند از:
- نگرانی بیش از حد درباره برخی رویدادها یا فعالیتها، که حداقل تا ششماه ادامه داره
- نگرانیای که کنترل اون دشواره
- بی قراری یا هیجانزده بودن
- به راحتی خسته شدن
- مشکل در تمرکز
- تحریکپذیری
- تنش عضلانی یا مشکلات گوارشی
- اختلال در خواب، مانند مشکل در به خواب رفتن یا ماندن در خواب
- اختلالِ عملکرد در محل کار، محل تحصیل یا در روابط به دلیل اضطراب
چه موقع درباره علائم و رابطه اضطراب و افسردگی با متخصص صحبت کنیم؟
احتمال داره مطمئن نباشید که علائمی که تجربه میکنید طبیعی و موقتی هستند، یا اینکه باید از یه متخصص کمک بگیرید. بیشتر افراد هرازگاهی احساس اضطراب یا غم دارند، که ممکنه ناشی از یه اتفاق ناراحتکننده باشه که به تازگی اتفاق افتاده، مثل قطع یه رابطه عاطفی یا مشکلات کاری.
دورههای عادی سازگاری (بدون کمک از متخصص) میتونند تا ششماه طول بکشند؛ و خب، لازم نیست که شما هم اینقدر منتظر بمونید. اگه مطمئن نیستید که زودتر به کمک احتیاج دارید یا نه، بهتره از تراپیستتون بپرسید.
این علائم میتونه شامل موارد زیر باشه:
- هرگونه مشکل جسمی مانند دردهای عضلانی یا مشکلات گوارشی
- تغییر در عادات خواب
- کاهش وزن (بدون رژیم) یا افزایش وزن مربوط به تغییر اشتها
- اضطراب درباره بیش از یک بخش از زندگی، مانند کار و خانواده یا سلامتی و مالی
- تغییر رفتار در زندگی روزمره، مانند عملکرد شغلی کمتر یا مشاجرات بیشتر در رابطه
- از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که قبلا لذتبخش بودند
- احساس غم، ناامیدی یا پوچی در بیشتر روزهای هفته
- احساس خستگی یا بیانگیزگی برای انجام فعالیتهای عادی
- احساس اضطراب یا نگرانی برای بیش از 6 ماه، حتی فقط درباره یک بخش از زندگی
- داشتن افکار مکرر درباره مرگ، خودکشی یا آسیب رساندن به خود
نحوه درمان اضطراب و افسردگیِ همزمان
همونطور که با بررسی ارتباط اضطراب با افسردگی متوجه شدیم، بین نشانههای این اختلالها همپوشانی وجود داره. به همین دلیل همیشه مشخص نیست که کدام وضعیتِ غالب هست. درمانگرهای باتجربه میتونند برنامه درمانی مناسب رو برای مدیریت و کاهش علائم هردو ایجاد کنند.
گاهی اوقات افسردگی شدیدتره، و درمان ابتدا روی افزایش انگیزه یا سطح انرژی تمرکز میکنه. اگر فردی علائم هردو رو تجربه میکنه، برای تشخیص و درمان باید به یه متخصص مراجعه کنه.
تراپی (درمان)
رواندرمانی در درمان ارتباط میان افسردگی و اضطراب بسیار موثره. موثرترین شکل درمان برای هردو، درمان شناختی-رفتاری (CBT) هست، که شامل شناسایی افکار منفی و غیر مفید و جایگزینیِ اونها با افکار واقعیتر و انگیزهبخشتره.
این درمان شامل مدیریت احساسات اضطراب و نشانههای مرتبط با اون هم هست. از درمان بین فردی (Interpersonal Therapy) و درمان حل مسئله (Problem-Solving Therapy) هم استفاده میشه.
دارو
دارو هم برای افسردگی و اضطراب موثره. وقتی علائم اونقدر شدید باشند که زندگی روزمره تحت تاثیر بگیره، ممکنه رواندرمانی و دارو برای اثربخشی بیشتر ترکیب بشن. (دارو معمولا توسط پزشک یا روانپزشک تجویز میشه)
تحقیقهای مختلف هم اثربخشی داروها رو برای کنترل و رفع ارتباط اضطراب با افسردگی (و علائم اونها) رو تصدیق میکنند. با این وجود، تعیین بهترین دارو برای هرفرد میتونه زمانبر باشه، و حتی شاید لازم باشه چندگزینه رو امتحان کرد تا بهترین مشخص بشه.
خوددرمانی
اگر فرد بلافاصله نتونه از متخصص برای بررسی رابطه اضطراب و افسردگی کمک بگیره، میتونه از یکسری روشها برای کنترل علائماش کمک بگیره، مثلا:
- در سبک زندگیاش تغییراتی ایجاد بده؛ مثلا یه رژیم سالم و متعادل داشته باشه، 7 ساعت خواب باکیفیت در روز داشته باشه، و از موادی که میتونند خلقوخوی اون رو تغییر بدن (کافئین زیاد، الکل، ماریجوانا و …) پرهیز کنه.
- فعالیت بدنی منظم داشته باشه؛ ورزش منظم فواید زیادی برای سلامت روان داره، و میتونه روی خلقوخو و پیشگیری از دورههای افسردگی تاثیر بذاره.
- مهارتهای مدیریت استرس رو یاد بگیره؛ تمرینهای تنفسی، مدیتیشن، آرامسازی پیشرونده عضلانی و مخصوصا تمرین ذهن آگاهی از مهارتهای عالی برای مدیریت استرس هستند. مورد آخر به طور ویژه روی زمان “حال” (به جای نگرانی درباره آینده یا پشیمانی از گذشته) تمرکز میکنه.
- با خانواده و دوستان در تماس باشه؛ صحبت با اعضای خانواده یا دوستان به فرد اجازه میده تا از سمت کسانی که میشناسه و بهشون اعتماد داره، حمایت و تشویق بشه. وقت گذروندن با دیگران برای رهایی از احساس تنهایی و روشن کردن وضعیت هم موثره.
تجربه شما از رابطه بین اضطراب و افسردگی چیه؟
امیدوارم حالا ارتباط اضطراب و افسردگی رو بهتر درک کنید. فراموش نکنید که نشانههای اضطراب و افسردگی از فردی به فرد دیگر متفاوته.
چیزی که با هرفرد با اون سروکار داره، مختص خودشه؛ اما لزومی نداره تنها باهاش روبهرو بشه. صحبت کردن با یه متخصص سلامت روان، تماس گرفتن با یه دوست قابل اعتماد یا صحبت کردن با اعضای خانواده میتونه اولین قدم برای احساس بهتر باشه.
برای حمایت از سایت و ادامه فعالیتاش میتونید از طریق «حامی باش» اقدام کنید
یک پاسخ
متاسفانه مواردی که به عنوان علائم یک بیماری گفته میشه اونقدر شباهت و اشتراک زیادی به زندگی افراد معمولی داره که تشخیص رو گاها سخت و حتی ناممکن میکنه.
بنظرم بهتره آدم جسارت ساخت مفاهیم جدید رو داشته باشه چون چت جی پی تی(هوش مصنوعی) خیلی بی رحمه.