مهمترین تفاوت افراد خجالتی و درونگرا اینه که درونگراها از موقعیتهای اجتماعی دوری میکنند چون به اونها علاقه ندارند؛ در حالی که افراد خجالتی از موقعیتهای اجتماعی به دلیل اعتماد به نفس پایین، ترس و اضطراب اجتناب میکنند.
هرچند بسیاری از مردم تصور میکنند که درونگراها خجالتی هستند (چون افراد خجالتی و درونگرا الگوهای رفتاری مشابهی از خودشون نشون میدن)؛ تفاوت درونگرایی با خجالتی بودن کاملا اساسی و فاحش هست.
افراد درونگرا میتونند اجتماعی بودن و تعامل با دیگران رو انتخاب کنند، اگرچه ممکنه اینکار رو از نظر ذهنی خسته کننده بدونند. اما افراد خجالتی اجتماعی بودن و تعامل با دیگران رو بسیار دشوار میدونند.
فرق درونگرا با خجالتی؛ بررسی چند تعریف
برای درک بهتر فرق درونگرا با خجالتی، بیاید این افراد رو بهتر بشناسیم.
یه فرد درونگرا
یه درونگرا اغلب به عنوان فردی ساکت، محتاط و متفکر شناخته میشه. اونها دنبال مرکز توجه بودن یا مشارکت در رویدادها و تعاملات اجتماعی نیستند، چون میتونه اونها رو از نظر ذهنی به شدت خسته کنه.
درونگراها نقطه مقابل برونگراها هستند. افراد برونگرا اغلب به عنوان گل سرسبد (نمیخوام بگم مجلس گرم کن :D) مهمانیها توصیف میشن. اونها دنبال تعامل و گفتگو هستند؛ حضور در هیچ جمعی رو از دست نمیدن؛ و در جنون محیطهای شلوغ رسما میشکفند و رشد میکنند.
کارل یونگ روانشناس این شخصیتها رو در دهه 1920 توصیف کرد. او نوشت که درونگراها و برونگراها را میشه بر اساس نحوه بازیابی انرژی از هم جدا کرد؛ درونگراها محیطهایی با حداقل محرک رو ترجیح میدن و برای شارژ مجدد به زمان تنهایی نیاز دارند. اما برونگراها از بودن با دیگران انرژی میگیرند.
تعریف کامل درونگرایی رو از اینجا بخونید
علت درونگرایی
دانشمندها به طور قطع نمیدونند که دلیلی برای درونگرایی یا برونگرایی وجود داره یا نه. اما میدونند که مغز این دو تیپ شخصیتی کمی متفاوت از همدیگه کار میکنه. درونگراها نسبت به برونگراها جریان خون بیشتری در لوب پیشانیشون دارند. این قسمت از مغز به ما کمک میکنه چیزها رو به خاطر بسپارید، مشکلات رو حل کنید و از قبل برنامهریزی کنید.
واکنش مغز درونگراها نسبت به دوپامین (ماده شیمیایی که بخش پاداش مغز رو فعال میکنه) هم متفاوته. میزان این ماده در مغز درونگراها و برونگراها یکی هست، اما برونگراها معمولا واکنشهای شدیدتری رو حس میکنند. اینطوری بگم: درونگراها به دوپامین کمتری برای شادیهای شدید احتیاج دارند.
خجالتی بودن
برای دونستن فرق درونگرا با خجالتی، خجالتیها رو هم باید بهتر بشناسیم. تقریبا همه ما در کودکی در یه زمانی خجالتی بودیم. البته خجالتی بودن کودک در کنار یه فرد ناآشنا یا در موقعیتهای جدید کاملا طبیعیه. موارد زیادی وجود داره که کمرویی هنگام رشد کاملا توجیهپذیر باشه. با این حال، اگه کودک مدام سعی کنه از موقعیت های اجتماعی اجتناب کنه، کمرویی میتونه به یه مشکل تبدیل بشه.
هرچند گاهی خجالتی بودن طبیعیه، خجالت بیش از حد میتونه مشکلاتی رو برای کودکان ایجاد کنه؛ چون ممکنه در دوستیابی، برقراری ارتباط با دیگران و بیان نظرات و احساسات خود با مشکل بیشتری مواجه بشن. بقیه کودکان هم ممکنه خجالتی بودن کودک رو بد تعبیر کنند.
علت خجالتی بودن
همه کودکان گاهی خجالتی هستند، اما برخی از کودکان بیشتر از دیگران خجالتیاند. عوامل مختلفی وجود داره که به کمرویی رو در کودک افزایش میده، از جمله:
- پدر و مادر خجالتی: کودک ممکنه از رفتار خجالتی بزرگسالان اطرافشون الگوبرداری کنند.
- موقعیتهای جدید: کودک ممکنه برای کنار آمدن با موقعیتهای چالشبرانگیز و ناراحتکننده از اونها کنارهگیری کنه.
- فرزندپروری نامطلوب: اگر کودک مطمئن نباشه که چه چیزی در انتظارشه، ممکنه به اندازه کافی احساس امنیت نکنه تا بتونه خودش رو نشون بده.
- خلقوخو: این به سبک رفتار کودک اشاره داره و در بدو تولد مشهوده. محققان 9 ویژگی خلقوخو رو شناسایی کردهاند. بسته به ترکیب منحصر به فرد آنها از ویژگیهای خلقی، برخی از کودکان ممکنه به طور طبیعی تمایل بیشتری به کمرویی داشته باشند.
ترسو
در بحث تفاوت افراد خجالتی و درونگرا، یعنی shy و introvert، یدونه ترسو یا timid هم داریم. این افراد خجالتی و عصبی هستند و اعتمادی به خودشون ندارند. timid البته به مفاهیم دیگهای مثل اضطراب، فوبیا، ترس، شرم، احتیاط، ناباوری، عدم چابکی و امنیت در جامعه هم اشاره میکنه.
اگر نگرشها یا اعمال شخصی رو timid توصیف میکنید، احتمالا از او به خاطر محتاط بودن یا کند انجام دادن کارها انتقاد میکنید، چون اونها از عواقب احتمالی اعمالشون نگران هستند. این افراد معمولا بهترین پدر و مادر دنیا رو هم نداشتند 🙁
علت ترسو بودن
دلایل اولیه ترسو بودن متفاوته. دانشمندها دادههای ژنتیکیای رو پیدا کردند که از این فرضیه حمایت میکنه که ترسو بودن حداقل تا حدی ژنتیکی هست. با این حال، شواهدی هم وجود داره که نشون میده محیطی که فرد در اون بزرگ شده هم تاثیر زیادی داره. این شامل کودک آزاری و به ویژه آزارهای عاطفی مانند تمسخره. timid بودن میتونه بعد از تجربه واکنش اضطراب جسمانی ایجاد بشه. یا اینکه ابتدا به وجود بیاد و بعدا باعث بروز علائم فیزیکی اضطراب بشه.
ضمنا ترسو بودن با اضطراب اجتماعی (که یک وضعیت روانشناختی گستردهتر و اغلب مرتبط با افسردگیه، از جمله تجربه ترس، دلهره یا نگرانی درباره ارزیابی/قضاوت شدن توسط دیگران در موقعیتهای اجتماعی (که تا حدی که باعث وحشت میشه) متفاوته.
تفاوت درونگرایی با خجالتی بودن (و ترسو بودن) در چیست؟
کمرویی و درونگرایی معمولا به اشتباه یکی در نظر گرفته میشن. اما همونطور که از تعاریف دیدیم، تفاوت افراد خجالتی و درونگرا غیرقابل انکاره. یه فرد خجالتی لزوما نمیخواد تنها باشه، اما از تعامل با دیگران به جورایی میترسه. اما یه فرد درونگرا از تنها بودن لذت میبره و پس از گذراندن زمان زیادی با دیگران از نظر عاطفی تخلیه میشه. علاوه بر فرق درونگرا با خجالتی، درونگراها اتفاقا ممکنه مهارتهای اجتماعی بالایی داشته باشند، اما همهجا از اون استفاده نمیکنند. مهارتی که بسیاری از افراد خجالتی احتمالا آرزوی اون رو دارند.
نقطه مقابل خجالتی بودن، خوش مشرب و خوش معاشرت بودن هست. اما نقطه مقابل درونگرایی، برونگراییه. این مفاهیم مشابه، اما متفاوتاند. فرد خوش مشرب از دیگران نمیترسه و تمایل به نزدیک شدن داره – چه در مهمانی، چه هنگام ملاقات با اشخاص جدید، یا هنگام برنامهریزی با دوستانش. برونگرایی هم شبیه نظر میرسه؛ چنین فردی معمولا خیلی راحت با دیگران دوست میشه. با این حال، ویژگی اصلی برونگرایی نیاز به تحریک و صرف زمان با دیگران هست.
مهمترین تفاوت افراد خجالتی و ترسو هم اینه که آدم خجالتی است مشتاقانه منتظر تعامل با دیگران هست، حتی اگر بدونه که این کار دشواره. اما فرد ترسو است لزوما منتظر چیز جدیدی در زندگیش نیست. در دنیا آدمهای مختلف با ویژگیهای شخصیتی متفاوت وجود داره.
بعضیها برونگرا هستند، برخی هم خجالتی، ترسو و حتی درونگرا هستند. خجالتی و ترسو بودن دو موضوع “روانی” یا psychological هستند. در نگاه اول، این صفات به دلیل ماهیت مشابه با یکدیگر همپوشانی دارند، اما تفاوت مشخصی بین خجالتی و ترسو بودن وجود داره.
ترسو بودن فقدان شجاعت یا اعتماد به نفس و همچنین به راحتی ترسیدن رو نشون میده. در نتیجه اگه کسی ترسو باشه، به راحتی از هر چیزی میترسه؛ حتی از چیزهایی که اصلا ترسناک نیستند. شاید تصور کنید که یه فرد خجالتی ترسو هم هست. اما اینطور نیست. کسی که خجالتیه فقط به دلیل عصبی بودن اعتماد به نفس لازم برای ادامه دادن با دیگران رو نداره. اما فرد ترسو واقعا از اینکار میترسه. یه جورایی میتونیم ترسو بودن رو شکل افراطی کمرویی در نظر بگیریم.
به نظر شما تفاوت افراد خجالتی و درونگرا چیه؟
نظر شما چیه؟ شما هم دقیقا تفاوت درونگرایی با خجالتی بودن رو نمیشناختید و تا حالا این افراد رو با هم اشتباه میگرفتید؟
نظرتون رو با من و باقی خوانندهها به اشتراک بذارید؛ و اگه مایلاید از سایت و ادامه فعالیتاش حمایت کنید، میتونید از طریق «حامی باش» اقدام کنید.